جدول جو
جدول جو

معنی حجر علی - جستجوی لغت در جدول جو

حجر علی
(حَ جَ رِ عَ)
مصحف حجر عسلی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ جَ رِ عَ سَ)
سنگی است چون بسایند رطوبت آن بغایت شیرین بود و بقوه شادنه بود و منفعت وی مانند حجر لبنی بود در همه حالات. (اختیارات بدیعی). ابن البیطار در مفردات گوید: (قال) دیسقوریدوس فی الخامسه هو حجرٌ شبیه فی جمیع حالاته بالحجر اللبنی غیر ان هذا الحجر اذا حک خرجت منه رطوبه شدیده الحلاوه جداً و قدینقع مما ینقع منه اللبنی -انتهی. صاحب تحفه گوید: سنگی است سفید و سائیدۀ او غلیظ مایل بزردی وشیرین مایل بحرارت و منقی قروح و در افعال ضعیفتر از حجر لبنی است. و در بعض کتب هندی آمده است که حجر عسلی بقوت شادنه باشد. و صاحب نزهه القلوب گوید: طعم آن چون عسل شیرین است و لونش مانند شادنج است. و دربعض کتب آمده است سنگی باشد باحکاکت باحلاوت مفرط
لغت نامه دهخدا
(رِ عَ)
خاقانی گاهی خود را چنین میخواند، چه پدر او علی نجار بوده است:
دل در سخن محمدی بند
ای پور علی، ز بوعلی چند؟
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رِ مَکْ کی)
بیرونی در ذیل فصل فی ذکر اشباه الزمرد گوید: و منها حجر مکی و هو حجر اخضر صلب منعقد اصم. (الجماهر ص 169)
لغت نامه دهخدا
(حُ رِ عَ)
ابوموسی او را در ذیل یادکرده و از طریق ترمذی از حکم بن حجل از حجر عدوی روایتی از پیغمبر آورده است، پس صحابی است. ولیکن این اشتباه است و ترمذی گوید: حجر عدوی از علی از پیغمبر روایت کرده، پس صحابی نیست. (الاصابه ج 2 ص 77 قسم 4). صحابه افرادی بودند که در جریان نزول وحی، شاهد زنده ی اتفاقات تاریخی اسلام بودند. حضور این افراد در کنار پیامبر باعث شد سنت نبوی از طریق آنان به نسل های بعد منتقل شود. اصطلاح «صحابی» در منابع اسلامی، منزلتی ویژه دارد و به افراد خاصی تعلق می گیرد.
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رِ)
سنگ جراحت نیز خوانند، رفتن خون بازدارد. (نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی). و این همان حجر اعرابی و حجر العاج است که بفارسی شکر سنگ گویند و بشیرازی سنگ رخم
لغت نامه دهخدا
(قَ رِ سا)
دهی از دهستان جرۀ بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع در 62 هزارگزی جنوب خاور کازرون و شمال رود خانه جره. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیر مالاریایی است. سکنۀ آن 62 تن است. آب آن از رود خانه جره و محصول آن غلات، برنج، کنجد، ماش و مرکبات، و شغل اهالی زراعت و باغبانی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِیْ عَ)
دهی است از دهستان کره سنی بخش سلماس شهرستان خوی و دارای حدود100 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آمر علی
تصویر آمر علی
((مِ عَ))
آدم فضول که مدام دستور می دهد
فرهنگ فارسی معین